مقاله دینی بخش ششم از سلسله مقالات غربت یار
مقاله دینی بخش ششم از سلسله مقالات غربت یار
امام عصر علیه السلام کشتی نجاتاند . کشتی نجات راه می افتد و گوشه گوشهی دریای متلاطم را میکاود . هر قدمی را به دقت می نگرد ، از سویی مرتباً اعلام می کند که برای نجات آمده است .حال اگر غریقی در حال فرو رفتن در گرداب باشد و موجها او را احاطه کرده باشند و در همان حال کشتی نجات را در کنار خود ببیند چه باید بکند ؟ آیا اگر خود فریادی نزند و ناخدا را به یاری نطلبد شایستهی ملامت نیست؟ آیا اگر به جای پیوستن به کشتی نجات ، در جهت مخالف شنا کند و از سپردن خود به منجی سر باز زند ، کار او را غیر عاقلانه نمی شمرند .
امام عصر علیه السلام و اجدادشان فریاد زدهاند که : نحن سُفُن النجاه(1) (ما کشتی نجاتیم ) و پای حرفشان هم ایستادهاند . در این وانفسای دنیا و خصوصا دراین عصر نکبت بار، غصه آلود و حیرت خیز غیبت، ما در انواع گرداب ها و ورطه ها گرفتار شده ایم. این گرفتاری ها از تنگناهای مادی گرفته تا بلاها و امراض معنوی و روحی ما در بر گرفته اند. چنان که دیر نیست آب از سرمان بگذرد و امید نجات یافتنمان از بین برود.
اما متاسفانه دست روی دست گذاشته ایم و به مولایمان، به کشتی نجاتمان التجا نمی کنیم. همه گونه تلاشی می کنیم، در خانه ی هر کس و ناکسی را می زنیم، از هر دوست و آشنایی کمک می طلبیم، اما آنجا که باید برویم نمی رویم. برای تربیت دینی فرزندانمان به انواع روش ها می آویزیم، برای اصلاح فساد زدگی ها به هر راه حلی دست می زنیم، اما حواسمان به این نیست که اگر فرزندمان امام زمان شناس شود، دیگر برای نماز خواندن نیاز به اجبار و کنترل ندارد، برای کنترل نگاهش نیاز به تذکر ما نیست و... .
اگر جوان ما با لطف و عطوفت مولایش عجین شود و طعم محبت او ار بچشد. دیگر محال است لذت رضایت او از خودش را با هیچ لذت شهوی معاوضه کند. اگر دختر و پیر ما با امامش انس بگیرد و شیرینی مناجات را با صدها ساعت گوش سپردن به موسیقی حرام معامله نماید.
درد اینجاست که ما با معلول ها مبارزه می کنیم، اما اگر به علت ها باز گردیم، می بینیم که زیر ساخت و زیر بنای روحی درست، قطعا نتایج صحیح به دنبال خواهد داشت و چه زیر بنایی محکم تر و مطمئن تر از تقویت محبت بچه ها به امامشان؟! چه سپری بهتر از آشنا کردن آنان با مولایشان و از آن طرف سپردن آنها به دست صاحبشان؟!
ما این چنین نکرده ایم و نمی کنیم، ما در حال غرقیم اما حتی همین زحمت را به خود نمی دهیم که پنجه از میان غرقاب بیرون کنیم و دستگیر را به یاوری بخواهیم. در استغاثه هایمان به ندرت می شود که با سوز و گداز باشیم، و طبیعی است که با این کسالت و تصنع که داریم به ما توجه نکنند. از این کشتی نجات خود کناره گزیده ایم. یا سر خود را به زیر آب فرو برده ایم و یا گاه در جهت مخالف آمد او فرار کرده ایم و این گونه است که سفینه ی نجات ما غریب مانده است.
شاهد امت
خداوند امام را شاهد امت قرار داده است. علم امام به ما، به گونه ای است که لحظه ای از او غایب نیستیم، گویی همواره چشم او نگران ماست و توجه او ما را می پاید و از ما مراقبت می کند. به راستی اگر کودکی خردسال به تنهایی نظاره گر رفتار و اعمال ما باشد، آیا حالمان با زمان تنهایی تفاوت نمی کند؟ آیا برای نگاه کردن او حساب باز نمی کنیم و به خاطر حیا از دست از یک سری کارها نمی داریم؟ حال اگر این فرد ناظر، بزرگسال باشد آیا حریمی که حفظ می کنیم و رعایت هایی که داریم مرتبه ی بالاتر و فراتری نمی یابد؟! اگر این فرد، مرجع تقلید یا امام معصوم باشد چطور!؟
امام صادق علیه السلام امر فرموده اند:
فاحضرونا جمیعا(2) (همه ی ما را حاضر بدانید)
اگر فرضا به این توصیه حضرت صادق علیه السلام عمل کردیم، به چه نتیجه ای دست خواهیم یافت؟ به خاطر این که امام می بیندمان آیا دیگر طرف گناه می رویم؟ آیا باز هم در مقابل مشتبهات بی محابا عمل می کنیم؟ آیا معصیت را کنار نمی گذاریم؟ آیا نمازهای با توجه تری نمی خوانیم؟
شکر عملی این وصف امام عصر علیه السلام به این است که برای ایشان در حرکات و سکناتمان حساب باز کنیم و به گونه ای رفتار کنیم که در هر لحظه انگار در کنار ایشان و در محضر ایشان هستیم.
نکته ی دیگر در شکر عملی وصف شاهد بودن، این است که زیارت آن حضرت را ترک نکنیم. هیچ اشکالی ندارد اگر بعد از نمازهای واجب، با یک «السلام علیک یا صاحب الزمان» ساده به ایشان عرض ارادت کنیم. بد نیست اگر شب ها قبل از خفتن و صبح ها پس از برخاستن، سلامی خدمت آن سرور عرضه بداریم و از ایشان طلب برکت و گدایی رحمت کنیم.
خدا شاهد است که او می بیند، او چشمی باز دارد و گوشی به آواز. اگر فردی قدمی برایش بردارد یا لطفی در حقش بکند یا محبتی خرج او نماید و ساعتی و عمری را در راه او صرف کند، ممکن نیست بی پاسخ بماند. امام عادتش احسان است و خوی و خلقش از کرامت و بزرگواری وجود سرشته است.
بزرگی می گفت یکی از راه های مؤثر و تجربه شده ی تقویت محبت امام عصر علیه السلام این است که با خود تصمیم بگیریم یک هفته به خاطر گل وجود ایشان گناه نکنیم و هر بار موقعیت گناهی پیش آمد به خود تلقین کنیم که به خاطر ایشان و محبت آن بزرگوار طرف گناه نمی رویم. می فرمود: «خدا می داند که پس از هفته ای به واسطه ی این خودداری چه موج محبتی در دل ما ایجاد خواهد شد! و قهرا ادامه آن حالت، محبت را به اوج خواهد رساند.
حال که چنین نیستیم و بسیاری حتی نمی دانند که امام نظاره گر اعمالشان است، آنها هم که می دانند چندان بهتر از دیگران عمل نکرده اند. درست است که یک سری رعایت ها و تقیدات در میان قشر متدین وجود دارد، اما آیا همه ی آنها به نحو احسن به وظیقه ی خود عمل کرده اند و آیا متناسب با امکانات و نعمت هایی که امام عصر علیه السلام در اختیار ایشان گذارده به شکر ایشان پرداخته اند؟ آیا دیگرانی که اصولا خبری از امام عصر علیه السلام ندارند اگر همین محیط تربیتی و دارایی های معنوی را داشتند بهتر از ما عمل نمی کردند؟ این نکته بسیار جای تامل است و حقیقتا انسان را از این که بخواهد خود را برتر از دیگران بداند باز می دارد.
هر چه عطای نعمت بیشتر باشد، هر چه معرفت ما نسبت به امام بالاتر رود، وظیفه ای که بر دوشمان خواهد آمد سنگین تر خواهد بود و اگر این وظیفه ادا نشود کفر آن نعمت کرده ایم و اماممان غریب مانده است.
غربت، دوری از اهل و دیار
معنای چهارم از غربت که شاید شایع ترین مفهوم آن باشد این است که فرد از اهل و خانواده و وطن و مسکن خود فاصله بگیرد و در جایی که کسی نمی شناسدش قرار داشته باشد. چنین کسی در واقع عزلت نشین و گوشه گیر شده و با کسانی که تمایل و طلب دارد نمی تواند ارتباط داشته باشد. این فرد در حقیقت از آنجا که دوست دارد در آن زیست کند دور می افتد. نه کسی سراغش را می گیرد و نه فردی را در آن غریب آباد می شناسد، تا بتواند با همدمی او دردهای دلش را آرام کند. چه حالی به انسان دست می دهد، وقتی این حدیث امام صادق علیه السلام را می شنود:
لابد لصاحب هذا الامر من غیبه و لا بد فی غیبته من عزله و نعم المنزل الطیبه(3)
برای صاحب این امر چاره ای نیست از غیبت و در غیبت او چاره ای نیست از عزلت [او] و چه خوب منزلگاهی است مدینه!
شهر مدینه، وطن امام عصر علیه السلام است و جایی که ایشان دوست می دارند بازی آنلاین فکری در آن منزل کنند و ساکن باشند. اما دریغ که امتحان و تقدیر الهی اولا برای ایشان غیبت و نهانی را رقم زده است و به دنبال آن، باعث عزلت و کناره گیری ایشان از انسان ها شده و طبیعی است که این عزلت به دنبال خود حسی غریب خواهد آورد.
بیایید خودمان را جای آن حضرت بگذاریم! شخص اولی خلقت باشی، همه ی آفرینش را برای تو ایجاد کرده باشند، برگزیده ترین موجود عالمی باشی و در عین حال دستت بسته باشد. و مجبور باشی روزگارت را در گوشه ی عزلت بگذرانی. درد و غم به جانت خراش بگذارد، بغض راه حنجره ات را ببندد، اما کسی را پیدا نکنی که با او در میان بگذاری. خود آن حضرت چنین فرموده اند:
ان ابی عهد الی ان لا اوطن من الارض الا اقصاها و اخفاها(4)
پدرم علیه السلام با من پیمان بست که در زمین وطن نگزینم مگر در دورترین و مخفی ترین [جای آن].
با اینکه خداوند می تواند ولی خود را از شر نامردمان حفظ کند، بدون اینکه در دور دست ها ساکنش نماید، اما این چنین اراده فرموده که آن حضرت، در دورترین و مخفی ترین مواطن ساکن باشند تا دست نامردمان به ایشان نرسد و شر شروران از وجود مبارکشان به دور باشد. با اینکه در روایات آمده که «امام عصر علیه السلام در میان مردم دفت و آمد می کنند، در بازارهای ایشان راه می روند و روی فرش هایشان قدم می گذارند.»(5) اما محل اقامت ایشان در بیابان ها و صحراهاست و در میان مردم، منزل ثابت و اقامتگاه دائمی ند ارند. این است که غریب و دور از اهل و دیار مانده اند. قرن هاست که مشتاقان آن حضرت در محافل انس، گرد هم می آیند و از ایشان گفت و شنود می کنند، امام محبوب خود را در جمع خود نمی یابند و سر خود را در میان نمی بینند. جای خالی امام عصر علیه السلام خصوصا در میان اهل معرفت کاملا مشهود است، اگر چه مولایشان به آنها سرکشی می کند، اما همین که دائما با دوستان و موالیان خود ارتباط دیداری ندارد و نمی تواند با آنها زندگی کند، گواه این است که ایشان غریب افتاده اند.
در لغت عرب مولا و عبد دو معنای مقابل و لازم و ملزوم یکدیگرند و با استفاده از هم معنا می شوند . مانند هنگامی که بخواهیم رابطهی پدری و بازی آنلاین لاک زدن فرزندی را معنا کنیم – که قاعدتاً برای تبیین معنای هر یک باید از دیگری کمک گرفت - مولا کسی است که خواستهاش برخواست و میل غلام پیشی بگیرد و مقدم باشد . مولویت ، یعنی « آقایی کردن» برای عبد و بندهای که دست به خدمت مولای خویش است . بنابراین وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از مردم بر ولایت و سرپرستی و مولویت ائمه علیهم السلام پیمان گرفتهاند ، در حقیقت آنها را ملزم داشتهاند که عبد ائمه علیهم السلام باشند.
امام ، بالله مولای ماست
باید توجه داشت که مفهوم عبد در مقابل خداوند و ائمه علیهم السلام با هم تفاوتی ماهوی دارد خداوند سرپرست ماست ، اما سرپرست مستقل .
ولی و صاحب اختیار ماست ، اما این ولایت واین حق سلطه و استیلا را کسی به او نداده است . بلکه مستقیماً و ذاتاً این موقعیت را داراست . اما خداوند متعال میتوان این مقام را به عدهای از مخلوقات خود بدهد و برای آنها چنین جایگاهی در نظر بگیرد و ولایت و سروری و آقایی آنها را بر سایر مخلوقات مسلم بداند . اینگونه ائمه علیهم السلام به واسطهی قرارداد خدا و به دنبال خواست او ولی و مولای سایر مخلوقات خواهند بود و به اصطلاح این موقعیت را « بالله » دارا میشوند .
در زیارت سیدالشهداء علیه السلام میخوانیم :
السلام علیک یا بن أمیرالمومنین عبدک و ابن عبدک و ابن امتک المقر بالرق ... قصد حرمک واستجار بمشهدک (1)
سلام بر تو ای پسر امیرمؤمنان ! غلام تو و پسر غلامت و کنیزت در حالی که اقرار کننده به غلامی توست .. قصد حرمت را کرده است و مجاور محل شهادت تو شده .
رقیت ،ظهور دیگر عبودیت
در این فراز شریف ، از عبودیت و بندگی با تعبیر« رقّیّت» نام برده شده است .رقّیّت به مفهوم غلامی است و به کسی گفته می شود که مالکی دارد ، مالک سرور اوست و بر غلام ولایت دارد . به این ترتیب مولی بر عبد خود و مالک بر مملوک خود سلطنت و ولایت ، حق امر و نهی و برتری و غلبه پیدا میکند .
خدا که مالک حقیقی همهی مخلوقات است ، این حق را به ائمه علیهم السلام نیز اعطا کرده است و چون مالک ، حق ولایت و آقایی و فرمانبری بر مملوک خود دارد ، بنابراین ائمه علیهم السلام به واسطهی خدا ولی مومنین هستند .
خداوند متعال مالکیت و ولایت را به پیامبر ، امیرالمومنین و سایر ائمه صلوات الله علیهم عطا کرده و قلمروی آن را در تمامی امور قرار داده است . بنابراین مومنان در عین حال که ائمه را نمیپرستند و آنان را ولی مستقل نمیدانند ، به اطاعت کامل و بدون قید و شرط آنان اعتقاد دارند و آن را اعطا و فضل الهی در حق موالیان خود میدانند .
مولای ما کیست؟
امروز مولای ما کیست و چه کسی صاحب و مالک ماست و کیست که بر ما حق آقایی دارد و ما به پذیرش ولایتش ملزمیم ؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خطبهی غدیر او را اینگونه معرفی می کنند :
ألا إن خاتم الائمه منا القائم المهدی
بدانید آخرین امامان از ما قیام کنندهی مهدی است .
ألا إنه قد بشر به من سلف من القرون بین یدیه
اوست که پیشینیان از قرنهای گذشته به او بشارت دادهاند .
ألا إنه الباقی حجه و لاحجه بعده ولا حق إلا معه و لانور إلا عنده
اوست که به عنوان حجت باقی میماند و بعد از او حجتی نیست ، هیچ حقی نیست مگر همراه او ، و هیچ نوری نیست مگر نزد او .
ألا و إنه ولی الله فی أرضه و حکمه فی خلقه و امینه فی سره و علانیته (2)
بدانید که اوست ولی خدا در زمین و حکم کنندهی او بین خلقش و امین او بر نهان و آشکارش .
او همان امام زمان دوست داشتنی ماست که امروز به یمن نفسهایش زندهایم و به برکت لطفش رزق و روزیمان میدهند . او همان امام زمانی است که نعمتی به عظمت او و منتی به سنگینی او به احدی عطا نشده ، او همان « آب رحیم » ، همان پدر مهرورز است .همان صاحب اختیاری که از ما به خودمان مهربانتر است و صلاحمان را نیکوتر میشناسد و بیش از خود ما دلشوره و نگرانی ما را دارد . اینگونه ، سروری و مالکیت او و غلامی و رقیت ما رابطهای تکلف آور و زحمت خیز و از سر اجبار و اکراه نیست . پدر اختیار دارد برای فرزندش تصمیم بگیرد ، به او امر و نهی کند ، به او مسئولیتی بدهد و از او اطاعت طلب کند . اما در عین حال به کودکش عشق می ورزد و حواسش تماماً به اوست . زحمت او را میکشد، پای فرزندش پیر می شود و عمر و هزینه و امکانات میگذارد . پس من و تو بردهی ائمه نیستیم که خادم و غلام هستیم و این بندگی و عبودیت را با دل و جان خریدهایم و عاشقانه پذیرفتهایم.
مراتب اقرار به مولویت
اقرار به مولویت امام علیه السلام و عمل به لوازم آن ، دارای مراتب و پلههای مختلفی است که با ایمان شخص رابطه ای مستقیم دارد . یعنی هر چه ایمان فرد کاملتر وافزونتر باشد ، این مراتب والاتر خواهند بود . نخستین قدم این است که بنده برای مولایش حق امر ونهی قائل باشد .
یعنی اطاعت او را واجب بداند و برای او موقعیت فرمانبرداری در نظر بگیرد و خود را در جایگاه فرمانبری قرار دهد . از آنجا که امام عصر علیه السلام ولی الله است ، این حق را از جانب خداوند دارد و اقرار به این ولایت ، نخستین پلهی ایمان آدمی را تشکیل میدهد .
مرتبهی دوم این است که عبد در هر امری به جهت حرکت مولایش نظر کند و در هر راه که میرود به رد پای مولایش بسنجد و قلب و زبان و روح و بیانش را به سمت و سوی سرورش سوق دهد .
اما مرتبهی بالاترین و مقام برتری را کسی دارد که مالکیت صاحب الزمان علیه السلام را به تمامی درک کرده است . اینگونه فردی هر چه دارد از برای مولایش میداند و تمام داراییش را در حقیقت ملک آقایش میشمرد و از همهی آنها به نفع ولی نعمتش بهره می گیرد .
اگر من و تو خشنودی حضرتش را بر میل خود ترجیح دهیم و در فضای فکرمان رضای او را ملاک عمل کنیم و از امکاناتمان جز در راه مطلوب او استفاده ننماییم ،مقدمهی این درجه را فراهم کردهایم و زمینهساز نیل به این هدف گشتهایم .