طایر قدسی جدید
طایر قدسی جدید
ای سر امشب بر یتیمان سر زدی
طایر قدسی به ویران سر زدی
قول دادی بهر من آب آوردی
از سفر سوغاتی ناب آوردی
صورت از خون خضاب آورده ای
پس چرا خون به جای آب آورده ای
جان بابا از رخت شرمنده ام
تو سرت از تن جدا من زنده ام
ای به قربان سر نورانیت
تا نبینم زخم بر پیشانیت
کاش چشمم مثل دستم بسته بود
کاش فرق دخترت بشکسته بود
زخم ها بر صورت خوبت زدند
یوسف زهرا کجا چوبت زدند